این ویدیویی که از باز شدن در حرم امام رضا منتشر شده و این دویدن و شوق مردم برام خیلی آشناست. من کلا یک بار قسمت شده برم عتبات. سال 79 و اونم خانوادگی. اون موقع هنوز صدام جولان میداد و عکس بزرگش توی همهی حرمهای متبرکه آویزون بود. یادمه کربلا بودیم. یه روز صبح که هنوز خورشید در نیومده بود، شاید حدودای ساعت 6 صبح (بهمن ماه). رفته بودیم دم حرم و منتظر که درها رو باز کنن. اون موقعها شبها حرم تعطیل بود! یادمه درها رو که باز کردن همه دویدیم داخل صحن. همه داشتن میدویدن که برن خودشون رو برسونن به ضریح و خب اون وسط یه دختر بچهی 12 ساله شانس خیلی بیشتری داشت نسبت به بقیهی هم کاروانیهای سن و سال دار. یادم نیست که کفشامو چطور کندم ولی یادمه چطور خودمو جلو ضریح خالی و خلوت و تنها پیدا کردم. من بودم و ضریح و هیچ کس. صحنهای که فکر نمیکنم هیچ وقت، هیچ وقت توی زندگی ام تکرار بشه. کم کم بقیه از راه رسیدن ولی باز هم تا حدود یک ساعتی چنان حرم خلوت بود که انگار زیارت خصوصی اومده بودیم. هر کسی یه تیکه ضریح داشت برای درد و دل کردن.
از رنجی که میبریمشما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
از رنجی که میبریمیک چیزهایی هم هست که نمیخواهم به آنها فکر کنم. واقعا نمیخواهم. بخدا نمیخواهم. به همین خاطر یکی یکی میگذارمشان توی یک صندوقچهی فولادی و درش را چهار قفله میکنم و صندوقچه را میاندازم وسط دریا و راحت و فارغ راه رفته را برمیگردم. غافل از اینکه دریا هم این حرفهای مگو را پس زده و صندوقچه عین یک جنازهی متعفن آمده روی آب و آرام آرام دارد پشت سرم به سمت ساحل میآید.
اصول کافی. جلد 3 ص 339 حدیث 28 و 29برنامهی هفتگی توی فامیل ما اینطوریه که شنبه دایی الف دردسر درست میکنه. روز یکشنبه داریم به حاشیهای که زنِ دایی کوچیکه درست کرده رسیدگی میکنیم. دوشنبه در حال بررسی جوانب مشکلی که دایی الف درست کرده هستیم که میبینیم که مشکل دیگهای هم درست کرده بوده که تازه گندش دراومده. روز سه شنبه روز مریضی جدی هست، حالا یا گرفتگی قلب یا افت هموگلوبین خون به زیر ۷ یا لکنت زبان بدون پیش زمینه یا هر چی که تصور بفرمایید. روز چهارشنبه گند یکی از گندهایی که قبلا دایی الف زده بوده درمیاد. بعد پنج شنبه روز اعصاب خوردیهای اجتماعیه، حالا یا مسوولین شهری و رییس روسا ظلمیروا میدارن، یا فک و فامیل وامیچیزی رو ضامنش بودیم پرداخت نکردن. روز جمعه هم دایی الف گردن کج کرده و کاسهی چه کنم دستشه.(دقت بفرمایید که گفتم "کاسهی چه کنم" نه "چه کنم چه کنم". چون خیلی هم براش مسالهای نیست که مساله درست کرده) و خانواده مسولیت ۲۰ درصد گندهایی که زده رو به گردنش میندازن. ۸۰ درصد باقی هم بخاطر کجی زمین بوده و سوراخ لایه اوزون و دلرحمیبیش از حدش و تخصص نخوندن من.
اصول کافی. جلد 3 ص 339 حدیث 28 و 29این شهرستانی که من کار میکنم از لحاظ شیوع کرونا وضعیتش خیلی خوب شده بود و سفید اعلام شده بود حتی. منتهی هفتهی گذشته یکی از خانوادهها برای شرکت در یک مراسم فاتحه رفته بودن اهواز و برگشته بودند و حالا تست 14 نفرشون که علایم بیماری هم داشتن، مثبت شد. هیچی دیگه. دوباره وضعیت زرد اعلام کردن.
نرم افزار اینفو چوباول 3 تا تخم مرغ رو که به دمای محیط رسیده با هم زن خوب بزنین که حجمش دو برابر و رنگش روشن بشه، بعد 1 و 1/4 لیوان بهش شکر اضافه کنید و خوب هم بزنین که مواد کرم رنگ بشه. بعد از اون 2/3 لیوان قهوهی دم کرده یا 2/3 لیوان آب جوش که توش 3 قاشق قهوهی فوری حل کردین رو به مواد اضافه کنید و خوب هم بزنین. بعد هم 2/3 لیوان روغن مایع اضافه کنید و وقتی خوب مخلوط شد دو لیوان و یک قاشق سرپر آرد رو بریزین توی مواد از قبل مخلوط شده و خوب هم بزنین. در آخر هم یک قاشق غذا خوری بکینگ پودر اضافه کنین و وقتی کامل مخلوط شد، بریزین توی قالب کیک که از قبل آرد پاشیدین. فر رو تا دمای 180 درجه گرم کنین و ده دقیقه بعدش کیک رو توش قرار بدین. تقریبا 30 دقیقه زمان پختش هست. وقتی خلال دندون رو واردش کردین و چیزی از مواد کیک بهش نچسبید کیک شما آماده اس. از فر خارجش کنید و بذارین سرد بشه، و اون وقت از قالب خارجش کنید و به قطعات مورد دلخواه ببرید و یک تیکه از اون رو توی دهانتون بذارین و خوب مزه اش کنید، تا دفعهی بعد که بهتون میگم مثلا فلان چیز مزهی خر میده، بفهمین منظورم دقیقا چه کوفتیه.
قالب موزاییک Leyla شرکت مل | قالب لاستیکی موزاییک لیلامن کل جوونی ام رو چوب خط کشیدم. از روزهای دانشگاه که هر روز رو خط زدم تا چهار ماه بگذره و ترم تموم بشه، از روزهای بیمارستان که هی هر ساعت رو خط زدم که 24 ساعت بگذره و کشیکم تموم بشه. از روزهای طرح که هر روز رو خط زدم که 19 ماه و 7 روز بگذره و پایان طرح بگیرم و حالا هم هر روز چوب خط میکشم که تعداد خطها برسه به 18 و میم برگرده خونه.
قالب موزاییک Leyla شرکت مل | قالب لاستیکی موزاییک لیلاحالا نمیدونم چقدر طرفدار خرید اینترنتی هستید، ولی اگر اهلش باشید متوجه میشید که مثلا بوتیکهای رشت و گرگان خیلی قیمتهای مناسب تری دارن نسبت به بقیهی شهرها. بعد اینقدر این قضیه توی پیجهایی که فالو میکنم مشهوده که زمان انتخابات، پیج کاندیداهای رشت همش منو فالو میکردن.
سفارش فینگرفود در تهرانتعداد صفحات : 1