این ویدیویی که از باز شدن در حرم امام رضا منتشر شده و این دویدن و شوق مردم برام خیلی آشناست. من کلا یک بار قسمت شده برم عتبات. سال 79 و اونم خانوادگی. اون موقع هنوز صدام جولان میداد و عکس بزرگش توی همهی حرمهای متبرکه آویزون بود. یادمه کربلا بودیم. یه روز صبح که هنوز خورشید در نیومده بود، شاید حدودای ساعت 6 صبح (بهمن ماه). رفته بودیم دم حرم و منتظر که درها رو باز کنن. اون موقعها شبها حرم تعطیل بود! یادمه درها رو که باز کردن همه دویدیم داخل صحن. همه داشتن میدویدن که برن خودشون رو برسونن به ضریح و خب اون وسط یه دختر بچهی 12 ساله شانس خیلی بیشتری داشت نسبت به بقیهی هم کاروانیهای سن و سال دار. یادم نیست که کفشامو چطور کندم ولی یادمه چطور خودمو جلو ضریح خالی و خلوت و تنها پیدا کردم. من بودم و ضریح و هیچ کس. صحنهای که فکر نمیکنم هیچ وقت، هیچ وقت توی زندگی ام تکرار بشه. کم کم بقیه از راه رسیدن ولی باز هم تا حدود یک ساعتی چنان حرم خلوت بود که انگار زیارت خصوصی اومده بودیم. هر کسی یه تیکه ضریح داشت برای درد و دل کردن.
از رنجی که میبریم بازدید : 323
پنجشنبه 7 خرداد 1399 زمان : 18:21